loading...
عاقبت عاشقي
رضا طهان بازدید : 32 جمعه 05 اسفند 1390 نظرات (0)

 

اگر به خانه‌ی من آمدی برایم مداد بیاور

مداد سیاه

می‌خواهم روی چهره‌ام خط بکشم تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم

یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم
!
یک مدادپاک کن بده برای محو لب‌ها

نمی‌خواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند
!
شخم بزنم وجودم را ... بدون این‌ها راحت‌تر به بهشت می‌روم گویا
!
یک تیغ بده، موهایم را از ته بتراشم، سرم هوایی بخورد

و بی‌واسطه کمی بیاندیشم
!
نخ و سوزن هم بده، برای زبانم

می‌خواهم ... بدوزمش ... اینگونه فریادم بی صداتر است
!
قیچی یادت نرود، می‌خواهم هر روز اندیشه‌ هایم را سانسور کنم
!
پودر رختشویی هم لازم دارم برای شستشوی مغزم
!
مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند

تا آرمان‌هایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت
.
می‌دانی که؟ باید واقع‌بین بود
!
صداخفه ‌کن هم اگر گیر آوردی بگیر
!
می‌خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب،

برچسب فاحشه می‌زنندم
بغضم را در گلو خفه کنم
!
یک کپی از هویتم را هم می‌خواهم

برای وقتی که ...... به قصد ارشاد،

فحش و تحقیر تقدیمم می‌کنند، به یاد بیاورم که کیستم!
ترا به خدا ... اگر جایی دیدی حقی می‌فروختند

برایم بخر ... تا در غذا بریزم

ترجیح می‌دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم
!
سر آخر اگر پولی برایت ماند

برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند،

بیاویزم به گردنم ... و رویش با حروف درشت بنویسم:

 

من یک انسانم

 

برچسب ها من یک انسانم ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 20
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 6
  • بازدید کلی : 839